یک نفر هست که از پنجره ها
نرم و آهسته مرا می خواند
گرمی لهجه ی بارانی او
تا ابد توی دلم می ماند
میان بندگانت هرچه دیدم هوس ها جانشین عاشقی بود
به دستان دروغین محبت گلی دیدم شبیه رازقی بود
♥
شبی که نباشی هوا سرد است و دلگیر
پیش بینی هواشناسی به درک
او هواشناس است ، من عاشق !
گونه هایت را برای دست هایم می خواهم
پیشانی ات را برای لب هایم
خودت را برای زندگی ام
می بینی ؟
برای خودم هیچ نمی خواهم ؟!
♥
فاصله تان را با آدم ها رعایت کنید؛
آدم ها یکدفه می زنند روی ترمز؛
و آن وقت شما مقصری …!
دلم می خواهد
زندگی ام را
موقت بدهم دست یک آدم دیگر
بگویم تو بازی کن
تا من برگردم نبآزیآ